سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت در طبیعتهای فاسد، سودی نمی بخشد. [امام هادی علیه السلام]

درد و دل

 
 
کمکن کن بگم:...غلط کردم.(جمعه 87 خرداد 31 ساعت 8:42 عصر )

به نام کسی که این ها رو برای اون می نویسم...

با خودم فکر می کنم خدا رو شکر که خدا مثل ما آدمها نیست.اگه مثل ما بود حسابی کارمون زار بود.آخه یکی نیست بهم بگه تو چرا این جوری هستی.میری و هر غلطی دلت خواست می کنی و بعد هر وقت دلت گرفت میای و چند خط می نویسی.خدا بزرگه درست.ولی دلیل نمیشه این جوری کنی.باز اگه بعد نوشتن و درد ل کردن آدم میشدی و یا لااقل نزدیک به آدی می شدی هیچی ولی تا دوباره از این حال خارج میشی.زبون شکرت که لال شده.زبون عذر خواهیت هم که یا لکنت داره یا دروغ میگه.

حالا خدا خودت که همه ی اینها رو می دینی.اصلا اینا که چیزی نیست تو همه چی رو می دونی.می دونی کی و کجا چه غلطایی کردم.خودت می دونی چه قدر پستم.ولی هیچ وقت نا امیدم نکردی.هر چی فکر می کنم غیر از لطف کاری نکردی برام.

وای که کلافه شدم.نمی دونم چی کار کنم.چی بگم.فقط می تونم بگم کمکم کن.آخه چی بگم یادم بده به دلم بنداز که یه بار برای همیشه از ته دل بگم خدا جون غلط کردم دیگه کاری نمی کنم که رنجیده شی.دیگ چی بگم.خودت کمکم کن من که مطمئنم که هیچ کس غیر تو نمی تونه این کار رو بکنه.خدا یا کمک کن.

به خودت قسم که غلط کردم.



 
دو نامه به...(دوشنبه 87 فروردین 12 ساعت 8:44 عصر )

به نامش

خدا سلام

به خودت قسم که خیلی شرمندتم.آخه این که رسمش نبود.هر چی خوبی کردی به جاش من به تو ظلم کردم.«ظلمت نفسی»
خودت میدونی.اصلا لازم نبود بهت بگم چون میدونستی.اگه هم میگم به خاطر اینه که یه کم دلم سبک بشه.این جا یه جور دیگس.روز اولی که اومدم اینجا هدفم همین بود که هرچی حرف توی دلمه تا اونجایی که ممکن باشه برات بنویسم.
همه چیز رو میدونی.میدونی چه غلطایی کردم.خیلی زیاده مگه نه.خیلی بزرگه مگه نه.ولی فقط اینو میدونم که از رحمت واسعه ی تو خیلی خیلی کمتره.اصلا نسبتشون از قطره و دریا هم... .نمی دونم.یه جورایی مضطربم.خیلی سخته.فکر کنم قبلا هم گفتم.خیلی سخته با یکی حرف بزنی که از همه چیز چه اون چیزایی که اتفاق افتاده و میفته و چه از تک تک حرفات خبر داره.فقط می تونم اجمالا بگم که شرمندتم.تو رو خودت ببخشم... .

 

به نامش

آقا سلام

هر چی گفتم زدم زیرش.مگه نه؟ هر چی خوبی کردی(راهم دادی.بیرونم نکردی...)من بدی کردم مگه نه؟فقط آقا می خوام بگم:

آقا خودم میدونم دل تو رو شکستم:::نون و نمک رو خوردم نمکدونو شکستم

آقا فقط یه چیزی:شما که قرب داری شما که دستت میاد منت رو بر من تموم کن.یه کاری کن-نمیدونم توفیق بده،کمکم کن-گناه نکنم.خودت میدونی آقا جون.همون موقع یادم افتاد که هیچ چیز جز عمل خود من ،من رو از شما دور نمیکنه.چه قدر من بدم.چه قدر گنه کارم.

آقا جون.این جون نا قابلم فدای خاک پای نوکرای عزیزت،فقط بهم بگو که این همه بدی که کردم می بخشی.بگو این قدرا هم ازت دور نیستم.جون مادرت...

 

یک دعا:خدا یا ما را شامل دعای خیر مقربانت قرار بده.الهی آمین



 
بزرگ ترین گناه(شنبه 86 مهر 21 ساعت 1:22 صبح )

به نامش شروع مکنم تا شاید دلم به یادش باشه

حرفم،دردم،درد دلم،جدید نیست.هیچ وقتم نبوده.بازم میگم که بدبختم.بیچاره ام.نمیدونم،اگه چاره هم هست من پیدا نکردم.گفتم رمضون بیاد تا آدم بشم.یکی نبود بگه مگه ماه رمضون خودش می تونه کسی رو آدم کنه؟اگه آدم ،آدم بشو نباشه!
دلم خسته روحم خسته جسمم خسته.موندم چیکار کنم.گفتم شب قدر در پیشه،درست میشم.گذشت.گفتم هنوز مونده تا آخر ماه.هنوز سفره مهمونی بر قراره.گذشت.فقط چیزی که موند،من بودم و بدبختی هام.این ماه هم تموم شد.
خدا خودت به دادم برس.وای به من.جای این که اول کار برم در خونه خدا،میزارم وقتی از همه جا ناامید شدم اون وقت صداش میزنم.
یه وقتایی با خودم میگم: خدا هر کی هم باشه،این همه غلطای من باعث میشه تا از رو برگردونه... .(وای از این وقت).باز یکی از درونم صدا میزنه:استغفرالله... خدا رو با خودت مقایسه نکن.البته شاید من جاهل تا حدی توی این اشتباه قاصر باشم.آخه چطور کسی که فقط خودش و بقیه انواع بشر رو دیده میتونه چیزی فرای اون تصور کنه؟ خدا رو قبول دارم اما علی که نیستم که تا خدا رو نمی دید عبادتش نمیکرد.یه بیچاره ام که دور برش رو نمیبینه.خودش رو به در و دیوار میزنه.

نمیدونم...نمیدونم.نمیدونم...دارم کلافه میشم.
فقط یه چیزی رو میدونم.اینکه هر چی گناه و خطا کرده باشم،هر غلطی کرده باشم،اما بدترین گناه ناامیدی از درگاه حضرت عشقه.تا حالا هم همین بهم آرامش داده(کم و بیش).
خدا،اگه رمضون رفت.اگه قدر رفت.اما تو هنوز هستی.تو همون خدایی.سر جای خودتی.مغفرتت سر جاشه.قدرتت سر جاشه.
عیبی نداره ماهم خدایی داریم...
خدایا شاید امید به رحمتت باعث جرأت من بر عصیان شده اما این امید رو ازم نگیر که این شاید تنها گناه غیر قابل بخشش باشه...
لا اله الا الله،سبحانک انی کنت من الظالمین

الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک.رحمتک یا ارحم الراحمین



 
درد دل امشب من با بهترین...(یکشنبه 86 مهر 8 ساعت 10:30 عصر )

یک بار دیگه به نام او ،برای او،به عشق او و با توکل به او...

گذشت.باید بره تا کی نمی دونم.هر از چند وقتی یه بار یه موقعیت بشه تا بتونم حرف دل بنویسم.امشب شاید شب قدر باشه.شاید هم نه.اگه باشه که خدا کنه بتونم تقدیر درست رو برای خودم رقم بزنم.اگه نیست هم بالاخره یه شب از ماه مبارکه.خدا کنه آمده بشم برای شب قدر.خدایا یه خواهش از تو  دارم:حس و حال قشنگی بهم بده تا بتونم از صحبت باهات،از مصاحبتت،ازعبادتت،از اطاعتت لذت ببرم.بیشتر از همه چیز.

امشب این کوله بار پر گناه من رو که دار روی دوشم سنگینی میکنه به رحمتت،به فضلت،به کرمت،به علی-علیه السلام-ات،سبک کن.تا سبک بشم.بتونم ببینمت.مگه نه مولا گف:خدایی رو که نبینم عبادت نمیکنم.منم می خوام ببینمت.

وای خدا چی ازت می خوام؟ درجه علی؟وای بر من.

خدایا به دادم برس.خدایا به فریادم برس.خدایا نجاتم بده.خدایا آدمم کن.خدایا عاشقم کن.خدایا منو بکن اون کسی که دوست داری.خدایا بزار باهات صحبت کنم.حالی بده تا باهات درد دل کنم.به غیر تو دیگه کی تحمل داره درد دل این بدبخت بیچاره ی رو سیاه که یه عالمه پرونده سیاه پیشت داره رو گوش بده؟

خدایا بهترین ها رو امشت ازت میخوام.هم من میدونم هم خودت که من نالایقم.لایق خیلی کمتر هم نیستم.ولی هم میدونم ،هم میدونی که رحمتت اون قدری هست که من رو تغییر بدی.قدرتت هم همین طور.

راستی یه چیزی یادم اومد.میگن:هر وقت خدا برای یه بنده خیری رو بخواد محبت ارباب حسین رو به دلش میندازه.من امشب محبت اهل بیت رو ازت می خوام.تا زنده ام عاشقشون باشم.شب ها با یاد ارباب عشق بازی کنم و روز ها با یاد مولا نفس بکشم.وقتی هم مردم،: من مات علی حب آل محمد،مات شهیدا...

خدایا خیلی با هات حرف دارم.با هیچ کس این جوری نمیشه درد دل کرد.

خدا جون چه قدر بزرگی...







بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 14247  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «