به نام کسی که این ها رو برای اون می نویسم...
با خودم فکر می کنم خدا رو شکر که خدا مثل ما آدمها نیست.اگه مثل ما بود حسابی کارمون زار بود.آخه یکی نیست بهم بگه تو چرا این جوری هستی.میری و هر غلطی دلت خواست می کنی و بعد هر وقت دلت گرفت میای و چند خط می نویسی.خدا بزرگه درست.ولی دلیل نمیشه این جوری کنی.باز اگه بعد نوشتن و درد ل کردن آدم میشدی و یا لااقل نزدیک به آدی می شدی هیچی ولی تا دوباره از این حال خارج میشی.زبون شکرت که لال شده.زبون عذر خواهیت هم که یا لکنت داره یا دروغ میگه.
حالا خدا خودت که همه ی اینها رو می دینی.اصلا اینا که چیزی نیست تو همه چی رو می دونی.می دونی کی و کجا چه غلطایی کردم.خودت می دونی چه قدر پستم.ولی هیچ وقت نا امیدم نکردی.هر چی فکر می کنم غیر از لطف کاری نکردی برام.
وای که کلافه شدم.نمی دونم چی کار کنم.چی بگم.فقط می تونم بگم کمکم کن.آخه چی بگم یادم بده به دلم بنداز که یه بار برای همیشه از ته دل بگم خدا جون غلط کردم دیگه کاری نمی کنم که رنجیده شی.دیگ چی بگم.خودت کمکم کن من که مطمئنم که هیچ کس غیر تو نمی تونه این کار رو بکنه.خدا یا کمک کن.
به خودت قسم که غلط کردم.